محل تبلیغات شما

اول از هر چیزی بگم که سال نو مبارک.

امیدوارم سال خوبی برای هممون باشه.

و اما حرفم،

دنیای عجیبی شده. خیلی عجیب.

اتفاقهایی میفته که اصلا قابل باور نیست. بعضی وقتها فکر میکنم دارم کابوس میبینم، و متعجبم که چرا با وجود این همه ترس از این کابوس، از خواب نمیپرم!

شما فقط همین بیست و چند روز گذشته رو ببین، حالا قبلش فقط برای من کابوس بوده، اما این چند روز رو ببین، مردم همه تو کابوسن یعنی؟!!

چی میشه بعدش؟ کی به دادشون میرسه؟ اونهایی که مردن؟ اونهایی که کل زندگیشون رو آب برد؟ چی میشه واقعا بعدش؟

حالا هم که همه میگن جنگ ممکنه بشه، یعنی دیگه شد نور علی نور!

چجوری عادت کردیم به این حجم از بدبختی؟!!

حرفهایی که شب و روز ، تو ذهنم، تو مغزم، با خودم و تو و بقیه میزنم، پستهایی که تو ذهنم بخاطر خود سانسوری برای همیشه نوشتم و مینویسم رو اگر اینجا نوشته بودم، شده بود مثنوی هفتاد من کاغذ!

اونقدر اون تو نوشتم، که بخار اون همه اراجیف زده به لایه های بیرونی سرم، و موهام شروع کردند به سفید شدن بیشتر و ریختن البته!

یعنی کی میشه این مغز آروم بشه؟ کی میشه از کابوس به حدی بترسم که بپرم از خواب!

هیچ لذتی بیشتر از این نیست که بزاری و بری از این دنیا، و وصیت کنی که هیچ احدی اجازه نداشته باشه از طرفت هیچ کسی رو به هیچ وجه حلال کنه! 

اگه بابا نرفته بود و این همه مسئولیت منو بیشتر نکرده بود، خودم رو از این لذت دریغ نمی کردم. سریع میرفتم و تا ابد عذاب رو هدیه میدادم به




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها